ترجمه آثار کلاسیک زبان پارسی به زبانهای دیگر به بحثهای بنیادین ترجمهشناسی نیاز است / گفتگو با فرزانه فرحزاد استاد زبانشناسی دنشگاه علامه طباطبایی
ایکرو: یکی از مباحث مطرح در زمینه «وضعیت زبان پارسی در جهان»، موقعیت ترجمههایی است که از آثار اصلی و کلاسیک زبان پارسی به زبانهای عمده جهان صورت گرفتهاند. در این زمینه البته حرف و حدیثهای بسیاری وجود دارند؛ پارهای به کم و کیف این ترجمهها نقد وارد میکنند و افرادی دیگر انگیزهها و انگیختههای ترجمههای این آثار را زیر سؤال میبرند اما در این میان یک نکته قابل انکار نیست و آن نقش آشنایی با نظریههای ترجمهشناسی در ارائه آثار و ترجمههای بهتر است. با توجه به این مهم گفتگویی را با خانم دکتر فرزانه فرحزاد استاد مطالعات ترجمه و زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی صورت دادهایم که حاصل آن فرا روی خوانندگان قرار دارد.
گفتگو با فرزانه فرحزاد استاد زبانشناسی و مطالعات ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی
* محور بحث ما وضعیت ترجمه آثار ادبی از زبان پارسی به زبانهای دیگر دنیاست. در این زمینه بحثهای زیادی وجود دارند اما از جمله مهمترین این بحثها بحث نظری است. در ابتدا کمی درباب تاریخچه تأملات نظری که در این باب شدهاند توضیح دهید.
ـ فعالیت و کار ترجمه سابقه بسیار طولانی دارد. بعضیها معتقدند که اولین کاری که بشر کرده ترجمه است؛ یعنی توانسته اندیشه هایش را به کلام درآورد و این را نوعی ترجمه می دانند. اگر ترجمه را به معنی برگرداندن فرض کنیم کلام در واقع برگردان اندیشه است. این اولین قدمی است که بشر برای ترجمه برداشته است. اما مصداق دیگر ترجمه برای ما چیست؟ جامعترین و رایجترین مصداقش این است که ما متنی را از زبانی به زبان دیگر بر گردانیم؛ حالا یا معنای متن را یا پیام متن را برمیگردانیم و این به هدف ما بستگی دارد. اما آن چیزی که امروز به آن ترجمهشناسی یا مطالعات ترجمه می گوییم رشته ای است که عمدتاً از ۱۹۵۰ آغاز شد. ابتدا زیرمجموعهای از زبانشناسی کاربردی به حساب میآمد و بعدها رفته رفته از ۱۹۸۰ به بعد به صورت رشتهای مستقل درآمد. قبل از سال ۱۹۵۰ ترجمه در انحصار موضوعات و گروههای خاصی بود. یعنی اگر کسی کشیش بود، ترجمه انجیل را انجام می داد و مترجمان برای اینکه ترجمه کنند میبایست در حوزه مورد نظر متبحر باشند. بعد از جنگهای جهانی اول و دوم با گسترش ارتباطات رفته رفته نیاز به ترجمه در حوزههایی غیر از ادبیات و متون مذهبی به وجود آمد، کسانی به نام مترجم برای کار ترجمه استخدام میشدند و طرحهایی را برای ترجمه ماشینی آغاز کردند. از همان ابتدا، در این طرحها سه گروه فعالیت میکردند: زبانشناسان، ریاضیدانها و متخصصان منطق. به این ترتیب بود که ترجمه زیرشاخه زبانشناسی قرار گرفت و یکی از انواع حوزههای زبانشناسی کاربردی محسوب شد. اما از دهههای۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به بعد رفته رفته ابعاد دیگری در ترجمهشناسی مطرح شدند که فقط زبانشناختی نبودند، مثلاً ابعاد ادبی، فرهنگی، سیاسی و جامعه شناسی، تمام این موارد باعث شدند فضاهای جدیدی به وجود آیند. در نتیجه بعضی ترجمهشناسان به فکر استقلال این رشته افتادند و رفته رفته بعد از حدود بیست سالی در دانشگاههایی که ترجمهشناسی را در گروههای زبانشناسی جای داده بودند، گروه مستقلی به وجود آمد به نام ترجمهشناسی یا مطالعات ترجمه. در سال ۱۹۷۲ هولمز با اعلام استقلال برای ترجمهپژوهی دو شاخه محض و کاربردی برای آن قایل شد. او آموزش ترجمه، نقد ترجمه، سیاستگذاری در امر ترجمه و ابزار کمک مترجم (فرهنگ زبان و نرم افزارهای ترجمه) را زیرشاخه ترجمهشناسی کاربردی و ترجمهشناسی توصیفی و ترجمهشناسی نظری را زیر شاخه ترجمهشناسی محض قرار داد.
* هریک از این حوزهها متکفل انجام چه اموری بودند؟
ـ ترجمه شناسی را چنان که گفتم، می توان به شاخه های محض و کاربردی تقسیم کرد. مثلاً آموزش ترجمه شاخه ای از ترجمه شناسی کاربردی است. ترجمه ماشینی، اگر به صورت موضوعی برای تحقیق یا نظریه پردازی به کار رود، زیرمجموعه ترجمهشناسی نظری است، اما اگر به صورت ابزاری (نرمافزاری) برای کمک به مترجم استفاده شود آنگاه زیرمجموعه ترجمهشناسی کاربردی قرار میگیرد.
* چه نظریههایی هم اکنون در ترجمهشناسی مطرح هستند؟
ـ به طور کلی دو دسته نظریه در این باب مطرح هستند. یکی، نظریه های زبانشناختی و دیگری نظریه های غیرزبانشناختی هستند. تا زمانی که ترجمهشناسی ( که آن وقتها به آن ترجمه میگفتند) زیرمجموعه زبانشناسی بود، نظریههای ترجمه عمدتاً از زبانشناختی تأثیر میگرفتند. افرادی که به نظریهپردازی در حوزه ترجمه روی میآوردند، خودشان نیز زبانشناس بودند مانند: نایدا، لارسن، بل و … . اولین مکتب ترجمهشناسی البته در دانشگاه لایپزیک آلمان تأسیس شد که این مکتب را هم زبانشناسان تأسیس کردند و هدف اصلیشان، ترجمه علمی و فنی بود. به همین دلیل نظریههایی که در مورد ترجمه مطرح میکردند عمدتاً به معادل و معادل گزینی در سطح اصطلاحات فنی محدود میشدند. در کنار نظریههای زبانشناختی، نظریههای غیر زبانشناختی هم بسیار در ترجمه مطرح شدهاند. مثلاً مکتب دیگر ترجمهشناسی، مکتب دستکاری/ مداخله است که ترجمه را از دیدگاه ادبیات تطبیقی نگاه میکند. مؤسسان این مکتب میگویند ترجمه زیرشاخه زبانشناسی نیست، بلکه زیرشاخه ادبیات است، زیرا ابزاری است که مطالعه تطبیقی ادبیات ملل مختلف را میسر میکند، بنابراین پایه اصلی ادبیات تطبیقی ترجمه است. اینها ترجمهشناسی را در گروه ادبیات تطبیقی و مطالعات فرهنگی جای داده اند و به توصیف آنچه بر اثر ترجمه روی می دهد می پردازند نه تدریس ترجمه. عده ای دیگر دیدگاهی سیاسی نسبت به این رشته اتخاذ می کنند و معتقدند که ترجمه می تواند ابزاری برای اعمال قدرت سیاسی باشد. آنها ترجمه را از دیدگاه مناسبات قدرت آنگونه که فوکو نگاه میکند مینگرند. نمونه بارز این رویکرد آثار ونوتی است. عده دیگری هم دیدگاه ادوارد سعید را در ترجمه شناسی مطرح می کنند. یکی از مهمترین کتابهایی که در این حوزه منتشر شده است البته کتابی است با عنوان «نظریههای پسا استعماری» که ترجمه مجموعه مقالاتی است که بروشنی نشان میدهند ترجمه برای استعمارگران چه نقشی داشته و چه استفاده های سیاسی از ترجمه کردهاند، چگونه برتری خود را با ترجمه آثار خود به زبان مستعمرهها به اثبات رساندهاند و چگونه با ترجمه انواع یا بخشهای خاصی از ادبیات مستعمره، تصویری غیرواقعی از مستعمره ها ساخته و پرداختهاند. پس وقتی میگوییم نظریه ترجمه، در واقع به یک نظریه واحد اشاره نمیکنیم. در حال حاضر مباحث نظری در ترجمه طوری هستند که دیدگاههای مختلف در آن مطرحند و همین امر ترجمهشناسی را به یک شاخه میانرشته تبدیل کرده است.
* به همین خاطر به نظر عدهای امروزه ترجمه یک پدیده صرفاً زبانشناختی نیست، بلکه پدیدهای است فرهنگی.
ـ قطعاً چنین است. اصلاً زبان فقط در کالبد فرهنگ معنا دارد. هیچ زبانی فارغ از فرهنگ نیست. وقتی ترجمه می کنیم نمی توانیم بافت فرهنگی زبان مبداء و زبان مقصد را نادیده بگیریم. هنگام ترجمه فقط با زبان سر و کار نداریم، با فرهنگ هم سر و کار داریم و این بر تمام سطوح ترجمه تأثیر میگذارد. اما در حوزه نظری، دیدگاههای فرهنگی در عصر حاضر همان دیدگاههای پسا استعماری و فمنیستی هستند. مثلاً یکی از مواردی که باید به آن اشاره کرد، این است که قبلاً میگفتند ترجمه نباید رنگ و بوی ترجمه بدهد. اما امروزه می گویند در چنین ترجمه ای هویت فرهنگی زبان مبداء رنگ می بازد و نادیده گرفته می شود.
* به این ترتیب ترجمه، ترجمهای است از نشانهها به نشانههای دیگر؟
ـ در ترجمه به هر حال به جای نشانههای یک دستگاه/نظام کلامی، نشانههای یک دستگاه / نظام کلامی دیگر می نشینند. آدمها، به هر جامعهای که تعلق داشته باشند، به هر حال تجربههای مشترکی دارند. پدیدهها نزد متکلمان همه زبانها کم و بیش یکی هستند، اما همه درباره آنها یک جور حرف نمی زنند، یعنی شیوه رمزگردانی آنها در قالب زبان لزوماً یکسان نیست. وقتی این شیوه یکسان نباشد، یعنی نه تنها نشانه ها، بلکه مدلولها هم با هم اختلاف دارند. البته ما برای ایجاد ارتباط و بعد هم برای ترجمه که خودش نوعی ایجاد ارتباط است یک نوع توافق ضمنی لازم داریم.
* در بحث ترجمه از زبان فارسی به انگلیسی باید چه بسترهایی را مد نظر قرار داد؟
ـ در واقع یکی از استراتژیهای ترجمه، از هر زبانی که بخواهید ترجمه کنید، به هدف و نوع متنی که ترجمه میکنید بستگی دارد. مثلاً متن تبلیغاتی با متنی که قرار است در یک صفحه اینترنت درج شود و یا با متن ادبی و اخبار سیاسی متفاوت است. چرا که مخاطبها و دوره های مختلف تاریخی توقعات مختلفی از متنها به وجود میآورند. اما در مورد چارچوب متنی که انتخاب میکنیم باید به نکته مهمی دقت کرد چرا که به طور مثال ترجمه ادبیات باعث انتقال فرهنگها و بازنمایی فرهنگها نیز میشود، بنابراین انتخاب آن اثری که قرار است ترجمه شود باید چارچوبی مهم داشته باشد. مترجم به اثری علاقمند شده و می خواهد آن را در اختیار ملتی قرار دهد. این باور یک بخش جزیی از هدف ترجمه را تأمین میکند. اکنون بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که از همان ابتدا که یک اثر انتخاب می شود این معنی متبادر میشود که از میان یک دسته اثر یک مورد انتخاب شده و به عبارتی دیگر، آثاری دیگر انتخاب نشدهاند و در حقیقت این انتخاب نمیتواند یک انتخاب بیطرفانه و بدون نظر باشد. به عبارت دیگر این انتخاب دلایلی دارد و چون وقتی اثری ترجمه میشود قطعاً تأثیراتی در جامعه و حتی جوامع مقصد میگذارد، پس آن انتخاب، انتخاب پر اثری خواهد بود. مثلاً اگر من میخواهم شعر معاصر را به انگلیسی ترجمه کنم باید در نظر داشته باشم که میخواهم ترجمه را در کجا منتشر کنم؟ چه چیزی را ترجمه میکنم و چه کسی را شاعر می دانم و دنبال چه شعرهایی میروم که در واقع هم بازنمایی ملت و قوم من باشند و هم در جامعه مقصد تأثیر گذار باشند.
* مشکلات ترجمههای ما از زبان فارسی به انگلیسی معمولاً در کجا خود را نشان میدهند؟
ـ در حقیقت در همه ترجمهها ـ چه وقتی که از فارسی به انگلیسی و چه وقتی که از انگلیسی به فارسی صورت میگیرند ـ مشکلات وجود دارند. مثلاً اغلب میگویند تسلط به زبان مبداء و مقصد و موضوع ترجمه برای ترجمه کفایت میکند. به عبارتی دیگر تسلط زبانی کافی است. در حالی که اینگونه نیست و شرایط دیگری مورد نیاز هستند، شما باید تسلط فرهنگی و اجتماعی هم در کنار آن تسلط زبانی داشته باشید. بنابراین مشکلات زبانی در همه جا خودشان را نشان میدهند. در انتخاب واژگان و معادلسازی نیز ما با مشکلات متعددی روبرو هستیم . اما اینکه این مشکلات و بعضاً ضعفها محسوس یا نامحسوس هستند، یک سخن دیگر است و در این باره هم نگرشهای مختلفی وجود دارند. وقتی که شما از انگلیسی به فارسی ترجمه می کنید یک گرتهبرداری به صورت بسیار رایج و انتقال ساختهای نحوی نارایج به زبان فارسی صورت می گیرد. آن وقت که این گرتهبرداری پیش میآید این بحث مطرح میشود که متن رنگ و بوی ترجمه میدهد و زبان فارسی مشکل دارد و می بایست ویرایش شود. در دیدگاههای فرهنگی به انتقال ساختهای معنایی نگاه دیگری میکنند و معتقدند اگر قرار است یک قطعه ادبی به فارسی ترجمه شود چرا نباید ترجمه رنگ و بوی ترجمه نداشته باشد.
* وضعیت ترجمههای آثار کلاسیک زبان پارسی به زبانهای دیگر را چگونه ارزیابی می کنید؟
ـ جدیدترین دورهای که ترجمه صورت گرفت توأم با دوره استعمار بود. بسیاری از کسانی که به کار ترجمه اهتمام داشتند اغلب از دید شرقشناسی به ترجمه میپرداختند. آنها آثار خاصی را انتخاب میکردند که برای خودشان قابل فهم و مطابق با اغراض سیاسیشان باشد. آنها هیچ وقت آن طور که شایسته بود به آثار کلاسیک ما نپرداختند. از لحاظ فنی نیز ترجمهها آزاد بودند. ترجمههای آزاد در آن دوره بسیار مطرح و گسترده بود. ترجمههای آزاد با دیدگاههای فرهنگی امروز کاملاً مغایرت دارند. ترجمههایی که از حافظ، مولوی و خیام و سعدی شدند به همین شیوه بودند، البته کار نیکلسون از این دسته جداست. ترجمه آزاد یعنی هویت زدایی و فرهنگ زدایی.به هر ترتیب اکنون ترجمههایی که توسط ایرانیها صورت میگیرند، بسیار گویاتر هستند چرا که اینها در نشان دادن هویت فرهنگی خیلی بهتر تلاش می کنند و انگیزه های بالاتری دارند. اگرچه در دورههایی که ترجمههای آزاد رایج بودند ما هم آثار غربی را به صورت آزاد ترجمه میکردیم.
لینک گفتگو:سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی